درستش این بود که تو یه سالن چندهزارنفره واسه ملت کنسرت اجرا میکردم نه این که کل شب رو با تِی واسه در و دیوار آشپزخونه چهچهه بزنم و برقصم، آخرشم واسه تشویق خودم دست و سوت بلبلی بزنم!
[پاچه های شلوار گُلگُلی ماماندوز را پایین میکشد و پشتچشم نازککُنان از آشپزخانه خارج میشود]
درباره این سایت